شــهیــدِ اکبــــــــر "تارنمای تخصصی شهید اکبر چهره قانی"

شــهیــدِ اکبــــــــر      "تارنمای تخصصی شهید اکبر چهره قانی"
طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عکس شهید چمران» ثبت شده است

شهید نظر می کند به وجه الله ...

شهید چهره قانی-شهید چمران

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۵۸
خادم الشُّهدا

شهید اکبر چهره قانی-شهید چمران

(دکترچمران مجروح شده.روزی که اکبر را از دست داده بود. بستری شده ولی اکبر رو فراموش نکرده.تصویر اکبر روی دیوار اتاقی که دکتر چمران بستری شده بود قرار داشت....)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۴۶
خادم الشُّهدا

شهید اکبر چهره قانی و شهید مصطفی چمران(شهید اکبر چهره قانی در میان یاران و شهید دکتر مصطفی چمران)

اکبر عزیز ما نیز همراه دوستان دیگر خود وارد نبرد شرف و افتخار شد و همه جا حضورش مشهود بود و وجودش مثل خورشید می درخشید؛ تا سرانجام در شب تاسوعای حسینی، در نبرد معروف نجات بخش رزمندگان، در سوسنگرد شرکت کرد، مشتاقانه پیش می تاخت و هنگامی که گردوغبار نیروهای زرهی دشمن در چندصدمتری ما نمودار شد، سر از پا نمی شناخت، روحش از این قفس جهان به ستوه آمده بود، آرزوی پرواز داشت و شتابان به سوی شهادت پیش می رفت.(منبع:tebyan.net)

(بخشی از کتاب رقصی چنین میانه میدانم آرزوست/نوشته شهید چمران)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۳ ، ۱۳:۱۲
خادم الشُّهدا

شهید اکبر چهره قانی(نفر اول از سمت راست:شهید اکبر چهره قانی)

اکبر، شهید بزرگوار ما، یک چنین زندگی آزاد و ثمربخشی را انتخاب کرده بود؛ آزاد و بدون ترس و وحشت از هیچ چیز و هیچ کس زندگی می کرد و فقط در مقابل خدا تسلیم بود و از هیچ قدرتی و ابرقدرتی نمی ترسید و زندگی دنیایی او و حیات اخروی او هر دو پربار و ثمربخش بود. را وقف راه خدا نمود و به همه جاذبه های زندگی و قید و بندهای حیات، پشت پا زد؛ آزاد زیست و آزادانه وارد معرکه نبرد شد و با سلطه شیطانی طاغوتیان به سختی درافتاد و همه جا در صحنه های جنگ حق و باطل، پیش قراول مبارزان از جان گذشته بود.(منبع:tebyan.net)

(بخشی از کتاب رقصی چنین میانه میدانم آرزوست/نوشته شهید چمران)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۳ ، ۲۳:۰۰
خادم الشُّهدا

شهید اکبر چهره قانیدو یار وفادار در کنار همدیگر(شهید اکبر چهره قانی و شهید دکتر مصطفی چمران)

اکبرم! برادرم! مهربانم! هم رزمم! هم سنگرم! شربت شهادت بر تو گوارا باد. تو می گفتی محافظ منی و نمی خواهی لحظه ای از من جدا شوی، و گاه گاهی که تنها بیرون می رفتم بشدت عصبانی می شدی و تندی می کردی. اکنون چگونه است که مرا تنها گذاشتی.....(منبع:tebyan.net)

(بخشی از کتاب رقصی چنین میانه میدانم آرزوست/نوشته شهید چمران)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۳ ، ۲۲:۳۲
خادم الشُّهدا