شــهیــدِ اکبــــــــر "تارنمای تخصصی شهید اکبر چهره قانی"

شــهیــدِ اکبــــــــر      "تارنمای تخصصی شهید اکبر چهره قانی"
طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با موضوع «دل نوشته» ثبت شده است

شهید اکبر چهره قانی که در عملیات آزادسازی سوسنگرد و در روز جانبازی شهید دکتر مصطفی چمران به دیدار معشوق و معبودش نائل شد اکنون در بهشت شهدای عاشورایی، در بهشت حضرت زهرا(س) در شهر تهران آرمیده است.او زنده است و نزد پروردگارش روزی می خورد.آری...این مزد کسانی است که در راه خدا از جان و مال خود دریغ نکردند و همه دارائیشان را فدای دیدار با خداوند متعال کردند.

 خانه نورانی اکبر اینجاست:بهشت زهرا(س)/قطعه بیست و چهار/ردیف پنجاه و یک/شماره بیست و سه

اَلسَّلامُ عَلَیکُم اَیُّهَا الشُّهَداءِ وَالصِِّدّیقین

تمام حقوق معنوی و مادی تصویر فوق متعلق به سایت http://shahid-id.irمی باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۳ ، ۲۱:۲۵
خادم الشُّهدا
من عاشق رسول الله هستم

اویس ! من از تو غریب ترم !
...
قبول !تو از من خیلی عاشق تری ،خیلی پاک تر باصفا تر . اصلا همه ی خیلی ها مال تو است و فقط یکی سهم من : اویس !من از تو خیلی غریب ترم!

  • چون به مدینه رسید خواجه ی انبیا به سفری بیرون رفته بود  . صحابه گفتند : بمان . گفت : مادرم مرا فرموده نیمی از روز بیشتر نمانم . پس بسیار گریست و آن گاه باز گشت .

تو رسیدی رفته بود سفر . من رسیدم ،رفته بود  سفر .تو ندیدیش . من ندیدمش و ما فقط تا همین جا همسفر بودیم ...

سیزده سال رنج ،زجر !زجر ، بی نفرین .عذاب این قوم پشت زمزمه ی یک دعا محبوس مانده است و برنمی آید . ان دعا که باید ،بر نمی اید. این پیامبر آیا نفرین کردن نمی داند؟

عتاب !آن عجیب ترین عتاب که خدا بر هیچ پیامبری نکرد. در هیچ کتاب اسمانی نیامده است :<<غم ایمان این مردم ،نزدیک است تو را بکشد .فلعلک باخع نفسک !>>گویی حتی او که می داند آنچه نمیدانند در شگفت مانده است.

و باز هم عتاب !<<ما این آیات را فرو نفرستاده ایم که تو این همه خود را در رنج بیفکنی ،لتشقی!>>

... قبول ! تو از من خیلی عاشق تری ،خیلی پاک تر . اصلا همه ی خیلی ها مال تو است.من فقط از تو خیلی غریب ترم .من ! جوان قرن های دور از او !نه رویش را دارم نه بویش را .نه حتی تصویر کامل او را !

                                                                                                                             برگرفته از کتاب: خدا خانه دارد(فاطمه شهیدی)

جانم به فدای پیامبری که  درست نمی شناسمش و چقدر غریبم از او ! چقدر دورم از رحمه للعالمین پیامبر مهربانی ها ...

فقط می گویم :                  

                       من عاشق رسول الله هستم.

                                                                     تا کور شود هر آنکه نتواند دید...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۳ ، ۲۰:۴۶
خادم الشُّهدا

بیاد شهید اکبر چهرقانی

"خونی پاکتر از شبنم گلبرگ های سرخ سحر"

نوشته : فاطمه نواب صفوی

اکبر...!همرزم شهیدم ،ای مسافر دیار حسین ! به دست های گلگونم می نگرم که از خون پاک و سرخ تو رنگ گرفته است ،خونی پاک تر از چشمه های زلال کوهستان ها و صافتر از شبنم گل برگ های سرخ سحر.

خونی که از چشمه ی قلبی بیرون ریخته که با صداقت تر از نسیم صبح و سوزنده تر از خشم خورشید است.خون قلبی پر از مهر پر از عشق پراز ایمان و ایثار و خشم .چهره ی زیبای شهیدت را رنگ کرده است.آه ... برادر همسنگرم چه بگویم ... لبخند زیبایی که بر لبهایت نقش بسته است حکایت از رضایتی است که گویی سر در آغوش یار ،جان سپرده ای که می دانم همه ی شهیدان سر در آغوش حسین اند که جان می بازند.

به سیمای باصلابتت و قامت رشیدت می نگرم که نشانگری است از علی اکبر حسین .

خدایا!.. بنگر که چگونه گل های ما ،در خون خود به یاد حسینت می غلطند بنگر که دلاوران ما چگونه در راهت و بخاطرت جان می بازند... آه ! خدایا او نیز قربانی دیگری است... که همانند هزاران حماسه آفرین این مرز و بوم ایثار را به زیباترین و باشکوه ترین نوع خود به ملتش  و به همه تاریخ نشان دادو هستی اش را در طبق عشق به قربانگاه عشق فرستاد ...زیرا که خود برتر ازهمه ی تاریخ بود زیرا اینانند که سازنده ی تاریخند.

سلام برتو ای مسافر دیار حسین ،سلام بر تو ای ناصرآل محمد .چه زود بار سفربستی و به سوی معبودت پرواز نمودی و در فضای لایتناهی آنچنان اوج گرفتی که همه ی هستی در جلو دیدگانت کوچک و کوچک تر شد و تا جایی که در بالاترین نقطه ی اوج همه ی دنیا در مردمک چشمت هیچ شد!تو کوتاه ترین راه رسیدن به خدایت را طی نمودی که شهادت نزدیک ترین راه رسیدن به الله است .اکبر شهید!تو نیز همانند همه ی شهیدان ،عاشورای حسین را زنده کرده و در شریان های انقلابمان با خون پاکت زندگی تازه تر بخشیدی زیرا که خون شهیدان زیتونی است که چراغ انقلابمان را فروزانتر نماید .

ای مسافر دیار حسین !اکبر عزیز !چه خوب می دانستی که برای  رسیدن به معشوق  پروانه وار ازتیرگی گریخته و با شعله ی شمع ازلی بال هایت را سوزاندی زیرا که هرگز پذیرای تیرگی نبودی ...

توبه همه شهیدان ثابت نمودی که شمعی را که از سوختن خود در تیرگی و سنگینی این زمان پر از درد برافروختند هزاران بار فروزنده تر از آنهائیست که تنها دشنام به سیاهی می دهند و سخن می گویندزیرا هرچند صدای دشنامشان بلند باشد ،فریاد لب های بسته و فریاد سکوتت که از شعله های گرم خونت بر میخیزد خروشان تر و کوبنده تر است.

فاطمه نواب صفوی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۳ ، ۱۰:۲۷
خادم الشُّهدا